نتایج جستجو برای عبارت :

Homesickness, here and there

خونه که برم دلم برای اینجا خیلی تنگ میشه.
همینجایی که وقتی احساس تنهایی میکنم بهش میگم منزل ویران.
همینجایی که وقتی آدماش اذیتم میکنن بهش میگم خراب‌شده.
همینجایی که وقتی استادا اعصابمو از فرط سخت‌گیری خرد میکنن بهش میگم جهنم‌دره‌ای که توش قبول شدم!
به قول قناری معدن، آدم خانه‌اش یک جاست؛ دلش هزار جای دیگر...
در دهه‌ی ۱۸۹۰، فرانسه فداکاری مصیبت ظاهرا واگیرداری بود. از سال ۱۸۸۶ تا ۱۹۰۹، ده‌ها و صدها عضو از مردانی که به‌ناگاه هؤیت خویشتن را از یاد بنده بودند، بدون اینکه ظاهرا هیچگاه مقصدی در ذهن داشته باشند، سرتاسر اروپا را در می‌نوردیدند و از مرزهای کشورها و حتی قاره‌ها رد می‌شدند. این مردان به‌اقتضای وضعیت آن دوره، سر از زندان‌ها خواه تیمارستان‌ها و مراکز روانی در می‌آوردند. به‌گفته‌ی ایان هکینگ، فیلسوف کانادایی و سخن سنج تاریخ «مسافر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها